مبینامبینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

مادر مبینا

تولد بابایی

اي تنها دليل رد كردن هر دليل و اي تنها بهانه ي آوردن هر بهانه ديوانه ي مهرباني تؤام…. اي بهترين چه خوب شد كه به دنيا آمدي و چه خوبتر شد كه دنياي من شدي پس براي من بمان و بدان كه تو تنها بهانه براي بودني تولدت مبارك     امروز 27 دی ماه تولد بابایی بود علیرضا جان تولدت مبارک من و مبینا عاشقتیم الهی صد سال سایه ات بالای سر من و مبینا خشگله باشه و در کنار همدیگه زندگی خوب و خوشی داشته باشیم و از تمامی زحماتی که برای خوشبختی مون کشیدی تشکر میکنم. دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتت داریــــــــــــــــــــم ...
27 دی 1393
1508 17 53 ادامه مطلب

یه روز بد ولی بخیر گذشت

دیروز زن همسایه طبقه بالا با دختر کوچیکش که 5 سال داره و عاشق مبیناست، مبینا هم خیلی اونو دوست داره برای کاری اومده بودن خونمون. مبینا خیلی ذوق کرده بود و خوشحال بود و کلی با دختر همسایه بازی کرد اما وقتی کار زنه همسایه تموم شده بود و میخواست با دخترش بره خونشون مبینا هم پشت سرشون دوید که نذاره دختر همسایه بره خونشون تو همین حین افتاد و سرش خورد به در و یه شکاف عمیق افتاد رو پیشونیش و صدای گریه ی دخترم بلند شد منم دویدم سریع بغلش کردم کلی خون اومده بود چشمای همه مون پر از اشک شده بود به بابایی زنگ زدم بابایی هم با عجله خودش رو رسوند و مبینا رو بردیم پیش دکتر. خوشبختانه مبینا اتفاق خاصی براش نیفتاده بود دکتر هم گفت یک بخیه میخوره ولی می...
14 دی 1393
2010 30 97 ادامه مطلب

پانزده ماهگی دخمر خشملم

مبینا خونه بابا بزرگ (پدری)     باباییش بعد امتحان از دانشگاه اومده مبینا داره جزوه های بابایی رو می خونه     از وقتی که بخاری برقی روشن میکنیم مبینا بهش نزدیک نمیشه و از دور وایمیسه و با دست بهش اشاره میکنه و میگه اووووف ، اووووف. فدای دختر نازم بشم که میدونه بخاری جیزه و احتیاط میکنه .     دیگه صبح ها که دخترم از خواب پا میشه خان خانی به تلویزیون نگاه میکنه منم هرکاری میکنم درستش کنم میگم دختر گلم اینطوری گردنت میشکنه بهم گوش نمیده بازم جیغ میزنه همونطوری دراز میکشه. آخه من چیکارش کنم ؟         شیطونه مامان زیر چشمی نگام میک...
9 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادر مبینا می باشد